قرارداد های EPC یا EPCM (کدام یک می تواند نتایج بهتری برای کارفرمایان پروژه به همراه داشته باشد؟)
راهنمای مطالعه
در این نوع قرارداد، پیمانکار EPC مسئول انجام کلیه فعالیتها از طراحی تا تدارکات و ساخت است تا در نهایت محصول نهایی را به کارفرما یا بهرهبردار تحویل دهد. این نوع قرارداد با عنوان "طراحی و ساخت" نیز شناخته میشود و شکل خاصی از آن با عنوان (کلید در دست) شناخته شده است.
EPCM مهندسی، تدارکات، ساخت و مدیریت
در قرارداد EPCM، پیمانکار بهعنوان یک ارائهدهنده خدمات حرفهای منصوب میشود تا طراحی تفصیلی، تدارکات، مدیریت ساخت و هماهنگیهای لازم برای اجرای پروژه را انجام دهد.
قراردادهای EPC به دلیل بهرهگیری از مزایای ساختار یکپارچه در کل چرخه عمر پروژه، از طراحی تا راهاندازی، انتخاب میشوند. در این رویکرد، موانع سنتی میان مهندسی، تدارکات و ساخت (یا ترکیبی از آنها) حذف شده و از ایجاد لایههای ناکارآمد مدیریتی در تیمهای کارفرمایی جلوگیری میشود. در نتیجه، فرایندهای تصمیمگیری و تأیید با سرعت و کارایی بیشتری انجام میگیرند. هدف این رویکرد، ایجاد سازمانی است که بیشترین انسجام و یکپارچگی را در تحویل پروژه داشته باشد.
تیم EPC میتواند با ایمنی بالاتر، مدتزمان کوتاهتر و هزینه کمتر، تسهیلاتی مطابق با اهداف تعریفشده از سوی کارفرما را طراحی، تدارک و اجرا کند.
در این نوع قرارداد، ریسکهای مربوط به بودجه، زمانبندی و عملکرد از کارفرما به پیمانکار EPC منتقل میشود و این امکان را به کارفرما میدهد تا تمرکز خود را بر توسعه سیستمها و فرآیندهای تجاری برای بهرهبرداری از دارایی معطوف کند.
با پیچیدهتر شدن چالشهای پروژهها، کارفرمایان ترجیح میدهند ریسک را به شرکتی واگذار کنند که قادر به ارائه مجموعهای کامل از منابع، محصولات، نوآوریها و مدیریت است. افزون بر این، انتظار میرود پیمانکاران با استفاده از آخرین ابزارها و روشهای صنعتی، تخصص در روابط کارگری و مدیریت ریسک، پروژه را انجام دهد. قرارداد EPC این امکان را میدهد که تمام این عناصر تحت مدیریت یک تیم منسجم قرار گیرند.
نویسنده بر این باوراست که قرارداد EPC به عوامل کلیدی موفقیت در توسعه پروژههای جدید پاسخ میدهد، از جمله:
- ایجاد و حفظ بالاترین استانداردهای ایمنی
- الزام و دستیابی به برنامه زمانبندی تهاجمی
- یکپارچهسازی کیفیت از طراحی مفهومی تا نصب نهایی
- تحویل پروژهای کامل، متناسب با هدف و با کمترین هزینه سرمایهای
قراردادهای EPCM در گذشته عمدتاً در شرایطی به کار گرفته میشدند که محدوده پروژه بهطور کامل مشخص نبود یا ارزیابی ریسکها دشوار بود، بهگونهای که در صورت استفاده از مدل EPC، پیمانکار مجبور میشد مقادیر زیادی از هزینههای احتمالی را بهصورت ذخیره در قیمت قرارداد لحاظ کند تا ریسکها را پوشش دهد.
این شرایط شامل موارد زیر میشد:
• استفاده از فناوریهای جدید یا مالکیتی.
• وجود ریسکهای خاص در محل پروژه یا کشور میزبان.
زمانی که کارفرما قصد داشت تیم اجرایی موجود خود را تکمیل کند.
با این حال، در 10 تا 15 سال اخیر، این چهارچوب دستخوش تغییر شده و مدل EPCM رواج بیشتری یافته است. این تحول در ابتدا به دلیل افزایش توانمندی پیمانکاران در تحلیل ریسک و ارائه حاشیه سود بدون ریسک آغاز شد.
عوامل مؤثر در اینگذار عبارت بودند از:
افزایش تقاضای جهانی برای خدمات مهندسی و ساخت، و توانایی پیمانکاران در تعیین درآمد بدون ریسک.
اندازه و پیچیدگی قابلتوجه پروژهها، بهگونهای که پیمانکاران قادر به پذیرش ریسک قیمت ثابت در ترازنامههای مالی خود نبودند.
کمبود نیروی انسانی مجرب برای انجام فعالیتها.
در این دورهگذار، نوعی از شرکتهای نماینده کارفرما شکل گرفت که نقش واسطه بین کارفرما و پیمانکار را ایفا میکردند. در قراردادهای EPCM، فعالیتهای حیاتی میتوانند همزمان با تکمیل پروژه ادامه یابند.
ادعا میشود که هزینه پروژه در مدل EPCM کمتر از EPC است، زیرا حقالزحمه پیمانکار کاهش مییابد. با این حال، لایههای مدیریتی متعدد و فرآیندهای تصمیمگیری پیچیده و بوروکراتیک در مدل EPCM منجر به سازماندهی ناکارآمد در دورهای طولانیتر شده و هزینهها را افزایش میدهد. همچنین، در این مدل، ریسک همچنان بر عهده کارفرما باقی میماند و سوابق عملکرد اخیر نشان میدهد که کارفرمایان از کیفیت مشاوره نمایندگان خود متأثر شدهاند.
مدل EPC، مستقیمترین مسیر برای دستیابی به گزینهای با کمترین هزینه و بالاترین کیفیت است؛ جایی که برنامه زمانبندی تهاجمی و پایبندی به بالاترین استانداردهای ایمنی نیز محقق میشود.
پاسخگویی ذاتی موجود در تیم EPC بهصورت طبیعی ایجاد ارزش میکند و در نهایت، کارفرما محصولی را دریافت میکند که هم تناسب کامل با هدف پروژه دارد و هم بیشترین بازده سرمایهگذاری را برای او به ارمغان میآورد.
مقایسه اول قراردادهای EPC و EPCM
قرارداد EPC مهندسی، تأمین تجهیزات و ساخت
ضمانتنامه واحد
میان کارفرما و پیمانکار EPC معمولاً بهصورت یک ضمانتنامه عملکرد ارائه میشود. پیمانکار EPC مسئول مدیریت ضمانتنامههای مربوط به پیمانکاران فرعی و تأمینکنندگان است.
تأمین مالی پروژه
معمولاً قرارداد EPC مستلزم پرداخت پیشپرداخت قابلتوجهی از سوی کارفرما به پیمانکار EPC است، که این امر معمولاً به معنای نیاز به تأمین کامل منابع مالی در آغاز پروژه میباشد.
مسئولیت
پیمانکار EPC مسئولیت کامل عملکرد و ضمانت اجرای پروژه را بر عهده دارد. وی موظف است کلیه ریسکهایی که در اسناد قراردادی تعریف شدهاند (مانند برنامه زمانبندی، هزینه، کیفیت و سایر الزامات مرتبط با فرایند، موقعیت مکانی یا نیازهای مشتری) را مدیریت نماید.
ریسک هزینه
ریسک مالی ناشی از افزایش هزینههای پروژه، بر عهده پیمانکار EPC میباشد.
قرارداد EPCM مدیریت مهندسی، تأمین تجهیزات و ساخت
ضمانتنامههای متعدد
کارفرما با هر تأمینکننده و پیمانکار بهطور مستقیم وارد مذاکره جهت اخذ ضمانتنامهها میشود که این فرآیند معمولاً با دریافت چندین ضمانتنامه عملکرد انجام میشود.
تأمین مالی پروژه
در قرارداد EPCM، منابع مالی پروژه میتواند ترکیبی از پیشپرداختها، حسابها یا اعتبارات اسنادی از سوی کارفرما به تأمینکنندگان مختلف باشد.
ریسک عملکرد و تخصیص مسئولیت
برداشت اولیه این است که در EPCM، ریسکها به هریک از پیمانکاران به واسطه شرایط قرارداد و ابزارهای مالی مانند خسارات تأخیر منتقل میشود؛ با این حال، بسیاری از دعاوی حقوقی بر محور این مسأله میچرخند که چه کسی بر عملکرد تأثیرگذار بوده و یا چه کسی مسئول ریسک تلقی میشود. چنانچه انتظارات بهصورت شفاف مشخص نشوند، موضوع تقسیم ریسک مبهم خواهد شد.
ریسک هزینه
ریسک ناشی از افزایش هزینههای پروژه، بر عهده کارفرما خواهد بود.
تفاوتهای کلیدی
1. تأمین تجهیزات و ضمانتهای فرایندی:
در EPC، مسئولیت آن با پیمانکار است؛ در حالیکه در EPCM، کارفرما باید جداگانه با هر تأمینکننده مذاکره کند.
2. افزایش هزینه پروژه:
در EPC، ریسک افزایش هزینه بر عهده پیمانکار است؛ اما در EPCM، این ریسک متوجه کارفرما خواهد بود.
3. تأمین مالی پروژه
در EPC، نیاز به تأمین کامل مالی از ابتدا وجود دارد؛ اما در EPCM، تأمین مالی میتواند بهصورت مرحلهای و ترکیبی انجام شود.
4. ریسک عملکرد
در EPC، پیمانکار مسئول کامل عملکرد است؛ اما در EPCM، ریسک عملکرد میان چندین طرف توزیع شده و ممکن است مبهم باشد.
مقایسه دوم بین قرارداد EPC و EPCM
قرارداد EPC
با داشتن یک پیمانکار واحد ثبت و سنجش عملکرد به آسانی انجام میشود. ابزارهای گزارشدهی را میتوان در سراسر پروژه یکپارچهسازی کرد تا ویژگیهایی همچون زمانبندی، هزینه، مصالح، نیروی کار و مقادیر را پوشش دهند؛ این امر دقت را افزایش میدهد.
یکی از مزایای کلیدی در مدل EPC آن است که میتوان چرخه ساختوساز را بهطور همزمان با مهندسی تفصیلی آغاز کرد. این موضوع بهطور قابل توجهی مدت زمان ساختوساز را کاهش میدهد و این امکان را میدهد که مدت زمان از برنامهریزی مفهومی تا بهرهبرداری از تأسیسات کوتاهتر شود. در نتیجه، پروژههایی که زمانبندی در آنها بحرانی است، بهترین گزینه مدل EPC است.
از دیدگاه کارفرما، انتخاب پیمانکاری که مایل به پذیرش ریسک و دریافت حقالزحمه بر اساس مشوقهای عملکرد باشد، مزیتی قابل توجه محسوب میشود. در مدل EPC، این مشوقها میتوانند شامل نقاط عطف خاص در مسیر اجرا مانند بتنریزی اولیه، تکمیل مکانیکی یا برقدار شدن باشند؛ همچنین میتوانند مؤلفههای کلیتری مانند ایمنی، هزینه، کیفیت و زمانبندی را در بر بگیرند.
شرح کار برای یک پیمانکار EPC بهراحتی میتواند با توجه به حوزه کار، رشته تخصصی یا زمانبندی فعالیتها، تغییر یابد. مدل EPC به تیم پروژه این امکان را میدهد که برنامه زمانی را بر اساس بهینهترین روش و فرآیند برای پیشساخت، مدلسازی، نصب و راهاندازی انجام دهند.
قرارداد EPCM
بسته به اندازه و توانایی هر پیمانکار، ابزارهای مورد استفاده برای ثبت و سنجش عملکرد ممکن است از دفترچههای ثبت دستی تا سامانههای کاملاً خودکار متغیر باشند. انتظار کارفرما این است گزارشدهی عملکرد دقیق و بهموقع صورت گیرد.
اما سؤالی که مطرح میشود این است که چه کسی هزینه همسانسازی این ابزارهای متفاوت را برای ارائه گزارشی یکپارچه به کارفرما یا مدیر پروژه بر عهده میگیرد؟
یکی از موانع فشردهسازی زمانبندی در مدل EPCM، چرخه «مناقصه– ارزیابی– قرارداد» BEA) مربوط به قراردادهای ساختوساز) است. این چرخه برای حصول اطمینان از اثربخشی و دقت ضروری است، معمولاً این چرخه حدود 6 تا 8 هفته زمان میبرد و تا زمانی که طراحی تفصیلی به میزان قابل توجهی کامل نشده باشد، نمیتوان آن را آغاز کرد. در صورتی که این چرخه فشرده شود، امکان کاهش زمان پروژه وجود دارد، اما این موضوع منجر به افزایش هزینهها خواهد شد.
برای هر پیمانکار باید مشوقهایی متناسب با حوزه کاری مشخص خود، و همچنین مؤلفههای کلی مانند ایمنی، هزینه، کیفیت و زمانبندی را پیش بینی کرد. این مشوقها در صورتی مؤثر خواهند بود که با هدف پاداشدهی به عملکرد فراتر از انتظار طراحی شده و در مقابل، برای عملکرد پایینتر از اهداف تعیینشده، جرایمی نیز در نظر گرفته شود.
شرح کار برای پیمانکاران باید بر اساس حوزه کاری و محتوای عملکرد، به نحوی تقسیم شوند که امکان دریافت مجموعه منسجمی از اطلاعات برای ارزیابی فراهم شود. این فرآیند ممکن است همیشه با برنامه زمانبندی نصب مطابقت نداشته باشد و حتی ممکن است منجر به ایجاد اختلال شود که به دلیل تعریف ناقص کارهای محول شده میان پیمانکاران، زمینهساز صدور دستور تغییر کار گردد.
مقایسه سوم بین قرارداد EPC و EPCM
قرارداد EPC
1- پیشرفت ساختوساز، تبادل اطلاعات و انتقال تجربه در رویکرد EPC به سرعت میان سایر اعضای تیم انجام میشود. مشکلات بهسرعت حل میشوند و نتایج زودتر به دست میآیند زیرا ارتباط میان بخشهای مهندسی E، تأمین تجهیزات P و ساختوساز C کاملاً برقرار است. زمانهای چرخه کاهش مییابد و بسیاری از مشکلات سنتی هرگز رخ نمیدهند، چراکه تیم بهصورت روزانه بهعنوان یک واحد منسجم فعالیت میکند.
2- تأمین تجهیزات مهندسیشده، دستگاهها و مصالح عمده میتواند طبق برنامهای انجام شود که بهترین تطابق را با ساخت، تحویل، نصب و آزمایش داشته باشد. ملاحظات مربوط به تعهدات مالی و جریان نقدی در برنامه تأمین لحاظ شده است و کنترل مواد و تجهیزات در طول عمر پروژه توسط یک منبع واحد انجام میشود. خرید متمرکز موجب صرفهجویی بیشتر در هزینهها خواهد شد.
3- در پروژههایی که مسئولیت EPC بر عهده یک پیمانکار واحد است، نسبت نیروی کار غیرعملیاتی در محل به متخصصان باید بین 15٪ تا 20٪ باشد. این نیروها شامل تمام کارکنان سایت از جمله منشیها، کارشناسان ایمنی، مهندسان اجرایی، بازرسین کنترل کیفیت، سرپرستان تخصصی و مدیریت سایت میشود. در بسیاری موارد، کارکنان غیرعملیاتی میتوانند چندین نقش را ایفا کنند که این امر تعداد کل نیروها و هزینههای مرتبط را کاهش میدهد.
4- ماژولار کردن اجزای کارخانه و تجهیزات باید بر اساس دسترسی به کارگاههای ساخت واجد شرایط، مسیرهای حملونقل و شرایط خاص سایت مانند آبوهوا و زمینشناسی تعیین شود. پیمانکار EPC میتواند طراحی ماژول را در فرآیند بررسی قابلیت ساخت ارزیابی کند تا اطمینان حاصل شود که مسائل مربوط به ماژول و لجستیک به شکل مؤثر ادغام شدهاند.
قرارداد EPCM
1- قراردادهای ساختوساز سنتی، ارتباطات را با پروتکلهای رسمی محدود میکنند، بهطوریکه تغییرات، مسائل و گزارشها همواره همراه با مکاتبات کتبی ارسال میشوند. این امر موجب ایجاد سوابق قابل استناد و دقیق از رویدادهای پروژه میشود اما باعث طولانی شدن زمان پاسخگویی بین سؤالات و جوابها نیز خواهد شد. همچنین، ممکن است ایدههای خوب به دلیل گرفتار شدن در فرآیندهای اداری و کاغذبازی عملی نشوند.
2- در پروژههای EPCM معمولاً کارفرما یا پیمانکار مهندسی و تأمینEP تجهیزات مهندسیشده و دستگاهها را تأمین میکند و مصالح عمده یا توسط پیمانکار منفرد تأمین میشود یا بهصورت امانی یا ذخیره در اختیار همه پیمانکاران قرار دارد. کنترل مواد پیچیدهتر میشود و تأخیرها میتواند منجر به تغییر در قراردادها یا دعاوی حقوقی گردد. همچنین، خرید متمرکز در مدل EPCM کارایی مناسبی ندارد.
3- نسبت نیروهای غیرعملیاتی در محل به متخصصان باید در همان محدوده EPC باقی بماند، اما به علت وجود دوگانگی در مدیریت و امور اداری میان پیمانکار و کارفرما (یا پیمانکار اصلی)، هزینهها بالاتر خواهد بود. نیروی انسانی بیشتری معمولاً برای پر کردن فاصله میان گزارشدهی عملکرد و مسئولیتپذیری پیمانکار مورد نیاز است.
4- در صورت استفاده از ماژولار کردن در پروژه EPCM، لازم است نماینده یا نمایندگانی از پیمانکاران نصب پیشنهادی در فرآیند طراحی ماژول حضور داشته باشند تا مسائل و لجستیک بهدرستی لحاظ شود. از آنجا که دوره برنامهریزی طراحی ماژول معمولاً بسیار قبلتر از چرخه مهندسی، تأمین و ساخت انجام میشود، لازم است این فعالیت به صورت مستقل پیشبینی گردد.
مقایسه چهارم بین قرارداد EPC و EPCM
قرارداد EPC
1- در رویکرد EPC، کارفرما یک تیم یکپارچه در اختیار دارد که مسئولیت ارائه تمامی بخشهای پروژه را بهصورت هماهنگ بر عهده دارد. برای پیمانکار EPC مهم است که نوآوریها و بهرهوریها را افزایش دهد؛ چراکه هرگونه بهبود در فرآیندهای مهندسی E، تأمینP و ساخت C، مستقیماً به پروژهای با بیشترین اثربخشی، کمترین هزینه و کوتاهترین زمان تحویل منجر میشود.
2- پیمانکار EPC که توانایی اجرای دامنههای کاری گسترده و پیچیده را دارد، معمولاً جذابیت زیادی برای جذب نیروی کار ماهر ایجاد میکند؛ چراکه متخصصان این شرکتها را به عنوان منبع کاری پایدار با قوانین کاری مشخص میشناسند. این مسئله در شرایطی که منابع انسانی با محدودیت مواجهاست و اقدامات نوآورانه برای جذب نیرو مورد نیاز است، از اهمیت بالایی برخوردار خواهد بود.
3- پیمانکار EPC مسئول مدیریت نیروی کار در سراسر پروژه است. اجرای مؤثر و یکپارچه اصول روابط کارگری برای حفظ احترام متقابل با نیروهای متخصص ضروری است و این امر تضمینکننده حفظ انگیزه و شتاب لازم برای تحویل پروژه مطابق انتظار خواهد بود.
4- پیمانکار EPC معمولاً در اجرای حجم بالای کارهای تخصصی (مانند عایقکاری، سقفسازی، ساختمانهای پیشساخته، پوششهای خاص) با چالش مواجه است؛ چراکه هم نیروهای مستقیم و هم کارکنان غیرعملیاتی پیمانکار معمولاً آموزش لازم برای اجرای این موارد را ندارند. در چنین شرایطی، پیمانکار EPC ناگزیر است پیمانکاران تخصصی را برای انجام این بخشهای خاص به کار گیرد.
قرارداد EPCM
1- پیمانکارانی که در پروژههای EPCM مشارکت دارند، از نظر بهرهبرداری از نوآوریها در موقعیت ضعیفتری قرار دارند؛ زیرا تمرکز اصلی آنها معمولاً بر اتمام سریعتر محدوده کاری قراردادشان است. تمایل به پذیرش روشهای نوین معمولاً تابعی از افزایش پتانسیل درآمد آنها خواهد بود. مشوقهای نوآوری معمولاً محدود به یک قرارداد خاص بوده و منفعتی برای کل پروژه نخواهد داشت.
2- پیمانکاران EPCM معمولاً روابط خوبی با منابع نیروی کار فنی دارند، زیرا تیم کوچک آنها برای اشتغال مستمر در طول تغییرات فصلی طراحی شده است. این امر تا ظرفیت مشخصی جذب نیروی کار را تضمین میکند؛ اما در پروژههایی که نیاز به هماهنگی چندین پیمانکار وجود دارد، جذب منابع انسانی میتواند چالشبرانگیز باشد و ممکن است کمبود نیرو در پروژه به وجود آید.
3- هر پیمانکار در پروژههای EPCM ترجیحات خاص خود را در خصوص روابط کارگری و نحوه تخصیص کار دارد. در بسیاری موارد، این پیمانکاران تصمیمات حوزه کاری را به نفع خود اتخاذ میکنند بدون آنکه تأثیر آن بر سایر پیمانکاران پروژه را مدنظر قرار دهند. کارفرما ممکن است یک مشاور روابط کار استخدام کند؛ اما معمولاً هر پیمانکار مسئول مسائل کارگری مربوط به خود است.
4- مدل EPCM برای کارهای تخصصی بسیار مناسب است، بهویژه زمانی که پیمانکاران دارای صلاحیتهای ویژه، ابزارهای تخصصی یا مجوزهای خاص باشند که آنها را برای این امور مناسبتر از یک پیمانکار عمومی میکند. کیفیت کار معمولاً مطابق یا فراتر از استانداردهای صنعتی خواهد بود؛ با این حال، فشردهسازی برنامه زمانی به دلیل نیاز به مدیریت چندین پیمانکار تخصصی، دشوار و زمانبر خواهد بود.
مقایسه پنجم بین قراردادهای EPC و EPCM
قرارداد EPC
محل انجام مهندسی و طراحی تفصیلی، در صورتی که هماهنگی و ارتباط مؤثری از سوی پیمانکار EPC برقرار شود، تأثیر چندانی بر روند پروژه نخواهد داشت. گفتوگوی مؤثر و زودهنگام برای اطمینان از در نظر گرفتن مسائل اجرایی و بهرهگیری از تجارب پروژههای قبلی در زمان مناسب ضروری است.
یک پیمانکار EPC که برنامه مشخصی برای مدیریت روابط کارگری داشته باشد، میتواند بهخوبی نیروهای محلی را جذب کرده، آموزش و در کار مشارکت دهد. این میتواند شامل توافق با رهبران کارگری جهت فراهمسازی فرصت برای حضور بومیان در پروژه و همچنین استفاده از پیمانکاران محلی غیر وابسته برای بخشی از کار باشد.
قرارداد EPCM
در مدل EPCM، امکان انجام مؤثر مهندسی از راه دور وجود دارد؛ زیرا اسناد قراردادی باید بر اساس دامنهی مشخص و با مشخصات دقیق برای مناقصه تدوین شده باشند. کار میتواند در قالب EPCM انجام شود، صرفنظر از محل مرکز طراحی؛ لازم است تخصص پیمانکار در طول مرحلهی ساخت حفظ شود.
استفاده از پیمانکاران محلی میتواند به مسائل مرتبط با بومیان پاسخ دهد، اما همواره نگرانیهایی در خصوص داشتن مهارتها و صلاحیتهای لازم از سوی این پیمانکاران وجود دارد. در مدل EPCM، پیمانکار مدیریتکننده باید توانمندی پیمانکاران محلی را ارزیابی و تأیید کند تا تعهدات مالک یا جامعه در قبال مسائل بومی، به نحوی چشمگیر به اجرای پروژه لطمه نزند.
نویسنده: RON.DOUGLAS
سایت اصلی منتشر کننده مقاله: AUSENCO.COM
این مقاله توسط پویان همتی ترجمه شده است.